ابتدا عدهای از قاراپاپاق که عشق صحرای ترکمن را به سر داشتند به اجازة حرکت به سمت آن دیار نایل میشوند، لیکن بدین شرط که در منطقه گلوگاه مازندران ساکن شوند و پیشتر نروند. گویا این عده بیشتر از صد خانوار نبودهاند که هنوز هم پیر مردهایشان عنوان قره پاپاق را بیاد دارند.
در بخش قاراپاپاق در آواجیق از کتاب تاریخ ایل قاراپاپاق می خوانیم:شیوع نام «قاراپاپاق» و چنین نام گذاری
توسط ساکنین ترکیه، سخت مطلوب نایب السلطنه میشود و لذا میبینیم به هنگام
اصدار اولین فرمان در آواجیق به اردوی بزرگ مذکور، آن مردم را «قراپاپاق»
نامیده است و دیگر یادی از بزچلو نکرده است این موضوع مؤید مورد دوم از
مواردی است که به عنوان عوامل کوچ این مردم، بیان گردید.
عباس میرزا
برای اینکه کلمه بزچلو را کاملاً از ذهن این مردم بزداید که دیگر
(باصطلاح) فیلشان یاد هندوستان بزچلو را نکند. تا مبادا عشق حوالی دریاچه
وان کرده و مشکلی به وجود آورند. (و یا به عشق قوم و خویشان قدیمی در جنوب
شرقی به سمت مرکز ایران بروند و سنگر مورد نظر عباس میرزا در جنوب دریاچه
ارومیه خالی بماند). سخت به عنوان و نام «قاراپاپاق» میچسبد.
قره
پاپاق (که تلفظ صحیح آن بر اساس قواعد ترکی قاراپاپاق است) در آواجیق خوی
منتظر فرمان نهائی نایب السلطنه میشوند، که طول این انتظار روشن نیست.
عباس میرزا میان آمار جمعیتی این اردو و سرزمینی که در نظر دارد به آنان
واگذار کند، یک محاسبه سر انگشتی نموده و برآورد مینماید و در نتیجه
مشاهده میکند، سرزمین مذکور گنجایش این مردم را ندارد.
ابتدا
عدهای از آنان که عشق صحرای ترکمن را به سر داشتند به اجازة حرکت به سمت
آن دیار نایل میشوند، لیکن بدین شرط که در منطقه گلوگاه مازندران ساکن
شوند و پیشتر نروند. گویا این عده بیشتر از صد خانوار نبودهاند که هنوز هم
پیر مردهایشان عنوان قره پاپاق را بیاد دارند.[در سال 1345 هجری شمسی، چند
تن از پیرمردهای گلوگاه با آقای دانشپایه که برای تبلیغ به آن شهر اعزام
شده بود آشنا میشوند.]
قاراپاپاقها معتقدند که بخشی از ایلشان در
منطقة آواجیق مانده است اما تحقیقات نشان میدهد که بخش مزبور همان است که
به طرف مازندران رفتهاند.
و بالاخره حدود 2100 خانوار با جمعیتی افزون بر 25000 نفر به سوی سرزمین «سولودوز» یا «سللی دوز» روان میشوند.
آشنایی با منطقه تُرکنشین “گلوگاه” در قلب مازندران
سخن از گلوگاه است. یکی از مناطقی که ترکنشین بوده و مردم آن با زبان ترکی آذربایجانی اما با ملغمهای از فارسی و مازنی تکلم مینمایند و شاید برای برخیها تازگی داشته و جای تعجب باشد؛ اما این شهرستان که منطقهای بسیار زیبا بوده و در قلب استان مازندران و در کنار دریای خزر جای گرفته منطقهای است بنام گلوگاه. این شهرستان که از زیباترین مناطق مازندران بوده و در جوار دریای خزر قرارگرفته، مکانی است که اکثریت جمعیت آن را ترکزبانها تشکیل میدهد و به خاطر موقعیت خاص آن نقش مهمی در تعادلات فرهنگی، سیاسی و تعاملات اقتصادی منطقه ایفا میکند.
موقعیت جغرافیایی:
ازنظر جغرافیایی شهر گلوگاه در شرقیترین نقطه استان مازندران و در جنوب شرقی دریای مازندران و شمال خطالراس شمالیترین رشتهکوه البرز یعنی (جهان مورا)... شهر گلوگاه از شمال به خلیج گرگان، از جنوب به خطالرأس کوه جهان مورا (هزارجریب- چهاردانگه). از شمال به خلیج گرگان (دریای آرام گلوگاه و شبهجزیره میانکاله ) از جنوب به جنگل و رشتهکوه البرز از غرب به شهرستان بهشهر و از شرق به رودخانه ملو (شهرستان بندرگز) واقع در استان گلستان محدود میشود.
قبرستان تاریخی گلوگاه
پیشینه تاریخی:
گلوگاه در منطقهای که در دوره اسلامی کبودجامه نامیده میشد واقعشده است. این شهر در حقیقت جانشین شهر تاریخی نامیه است و محل گلاب است. گلوگاه بعد از نمیشه در این منطقه بزرگترین شهر قرن اول هجری است و قدمت این شهر به ۱۲۶۰ سال پیش میرسد. طبق نوشته ملگونوف روسی در حدود ۱۷۸۰ میلادی آقای محمدخان قاجار ایل عمرانلو (ایمرن لو) را از قاراباغ و قاراداغ (قارا باغ جزء جمهوری آذربایجان کنونی و قاراداغ از مناطق آذربایجان خاوری در ایران) به این منطقه کوچانیده شده اند.
جمعیت شهرستان:
جمعیت شهرستان گلوگاه بر اساس آمار سال ۱۳۹۰ بالغبر ۳۹۰۰۰ نفر شامل ترکان، مازنیها و کل بادیها میباشد که البته تعداد جمعیت ترکزبان در این شهرستان از اکثریت برخوردار میباشد.
زبان و قومیت:
مهمترین گروههای اجتماعی در گلوگاه، دو ایل عمرانلو (ایمرن لو) و کلبادی هستند که این دو گروه غیر از اختلافات زبان، اختلافات مهمی باهم ندارند. علت این اختلاف این است که ایل عمرانلو (ایمرن لو) از سوی آغامحمدخان قاجار در سال ۱۲۹۶ هجری قمری از قارا باغ و قارا داغ (آذربایجان) برای سرحد داری و حفاظت از منطقه به آنجا کوچانده شدند و از این نظر به زبان ترکی صحبت میکنند، حالآنکه کلبادیها با لهجه مازندرانی تکلم میکنند.