ارس خان، خان ترکاون
در صفحات بعدی خواهیم دید که در سال 1336 قمری نیز مانند سال 1326 اوضاع اجتماعی قاراپاپاق از نظر اداری متزلزل بوده از طرفی خسروخان خود را حاکم رسمی میدانست و از طرفی دیگر رضا قلی خان رشید السلطنه خود را محق حکومت میخواند و در این میان اوضاع تبریز نیز روشن نبود، حکومت تبریز گاه رنگ غلیظ انقلابی و گاه رنگ و بوی سازشکاری به خود میگرفت و گاهی هم بلا تکلیف و تقریباً هیچ کاره میگردید. و جریانهای مردمی بشکل حزب و فرقه و گروه بی اعتنا به حکومت به رتق و فتق امور میپرداختند.
در این زمان شخصی بنام «ششو» از اکراد ایل شکاک، با نیروهای خود به روستاهای شمال سلدوز، ناحیه حیدر آباد مکرراً حمله کرده و دام و اموال مردم را میبرده است.روستاهای شیرین بلاغ، شیروان شاهلو، حیدر آباد، تلخ آب و شیخ احمد از ترس او به روستاهای امن کوچ میکنند، حاکمیت نامشخص و متزلزل سلدوز بدلیل همان گرفتاریها نمیتواند کاری در این مورد انجام بدهد، ارس خان شخصاً دست به کار میشود.
ارس خان میر پنج همانطور که از لقبش پیداست امیر پنجهای از پنجههای سواران قراپاپاق بود. او مردی شجاع و جوانمرد از طایفه «ترکاون» بوده است.
گویا ضرورت دارد قدری دیگر از اصل موضوع فاصله بگیریم و سخنی چند از «ترکاون» داشته باشیم. این واژه ترکی از ماده «ترکان» که به صورت «ترخان» ـ با فتحه ت، در هر دو ـ نیز آمده است، به معنای آزاد، خودسر، محدودیت ناپذیر، غیر قابل کنترل.
لقب مادر سلطان محمد خوارزمشاه «ترکان خاتون» است که با همین روحیه ترکانی خود کشور بزرگ خوارزمشاهیان را به باد داد، او از نژاد «قبچاق» که شاخه بزرگی از نژاد ترک را تشکیل میداد، بود و چون نوه اش سلطان جلا الدین از طرف مادر به ترکمنها منسوب بود ترکان خاتون، محمد شاه را مجبور کرد که جلا الدین را از ولایت عهدی خلع و پسر کوچک خود را که مادرش قبچاقی بود به جای او برگزیند و نتیجه این کشمکشها موجب اختلافات داخلی گردید که زمینه برای حمله مغول آماده شد.
واژه ترکان در زمان جانشینان امیر تیمور رواج کامل یافت بعضی از فرماندهان موفق و پیروز، به این عنوان و لقب مفتخر میشدند بدین معنی که، مثلاً این فرمانده آنقدر قوی میباشد که هیچ نیروئی نمیتواند او را کنترل کند.
همانطور که از کلمة «ارک» با پسوند «ون» کلمه «اَرکَوُن» ساخته میشود، همانطور نیز ترکان با پسوند «ون» کلمه «ترکانون» میشود و خواهیم دید یکی از لهجه هائی که در زبانشناسی ترکی معیار است لهجه قراپاپاقی است و از خصوصیات این لهجه این است که هنگام ترکیب کلمه با پسوند، گاهی حرفی را حذف میکنند. از کلمه «ترکانون» نون اول حذف شده بصور «ترکاون» میآید. به واژهها و معانی زیر توجه فرمائید:
ارک: نفوذ و سلطة محبتی: حسن آغانین علی آغایا ارکی چاتیر.
ارکهون: ارکون: ننر: کودک ننر، جوان ننر.
تَرکان: خودسر، غیر قابل کنترل، آزاد، محدودیت ناپذیر.
ترکاون: ترکان گونه: ترکان خصلت. دارای خوی و خصلت ترکانی.
نقشه سولدوز- نقده- قاراپاپاق
قبلاً گفته شد یکی از طوایف هشتگانه قراپاپاق، ترکاون است که خود نقی خان بزچلو (رئیس ایل هنگام ورود به سلدوز) از همین طایفه بوده است. این مقدمه بخاطر این توضیح بود که: در سالهای 1336 طایفه ترکاون رسماً و عملاً به دو بخش تقسیم شده بود، شاخهای از آن که نسل نقی خان مذکور بودند به نام «نقی خانلو» موسوم شدند و هنوز هم این نام را دارند و ترکاون نام بقیه این طایفه گردید. در سال مذکور رئیس این طایفه ارس خان بود، اینک برمی گردیم به اصل ماجرا: پس از کوچ اهالی روستاهای مذکور که هر کدام به یکی از طایفههای ایل مربوط میشدند، نوبت به روستای «یادگارلو» میرسد که بخشی از ساکنین آن از ترکاونها بودند.
«ششو» روستاها را یکی پس از دیگری مورد حمله قرار میداد، در حمله اول دامها (ناخرها)ی آنان را میبرد در حمله بعدی به داخل روستا تاخته و خانهها را غارت میکرد، تا آن روز یکی دو روستا را بدین منوال چاپیده بود، پس از آنکه گله روستای یادگارلو را میبرد ارس خان به ساکنین روستا دستور میدهد که از جای خود تکان نخورده و کوچ نکنید، من اقدام لازم را خواهم کرد. ارس خان در روستای «دورگه» ساکن بود به همه سواران ترکاون اعلام آماده باش میدهد و جاسوسانی بر سر راه ششو میگذارد. جاسوسان خبر آمدن ششو را میدهند، سواران ترکاون از قریههای ظلم آباد، آغابگلو و دورگه به سرعت در چمن «یوزطنابلار ـ صد طنابها ـ جمع میشوند و به فرماندهی ارس خان و به معاونت حیدر آغا حاتمی ـ نیای خانواده حاتمی آغابگلو ـ و بهلول آغا نیای خانواده بهلولی آغابگلو ـ به طرف گردنه شیخ احمد حرکت میکنند و با نیروهای ششو در روی تپههای بین روستای شیخ احمد و روستای یادگارلو درگیر میشوند جنگ و تیراندازی شدیدی در میگیرد. نیروهای ششو حدود 200 نفر و نیروهای ترکاون حدود 100 نفر درگیری ادامه مییابد ترکاونها سخت مقاومت میکنند و در نتیجه نیروهای شکاک دچار بی نظمی میشوند و شکست میخورند. در جریان جنگ، ارس خان در صدد دستگیری شخص ششو بوده هنگام فرار نیروی دشمن، شخصاً نشانه گیری کرده و گلولهای به اسب ششو میزند، اسب میافتد و ششو سرنگون میشود. ارس خان دست راست را بلند کرده و به افراد دستور میدهد:
ـ کسی به ششو تیراندازی نکند میخواهم این «نه نه سی اوغلو» را زنده دستگیر کنم، قیر[1] را به حرکت در میآورد تا نزدیکی ششو میرسد، ششو که به زمین افتاده بود برخاسته خودش را جمع و جور کرده به اطراف نگاه میکند تا شاید اسبی بیابد و فرار کند که متوجه میشود عقاب ترکاون در چند قدمی اوست، با ترس و وحشت و ناشکیب تیری رها میکند، این بار ارس خان است که به زمین میافتد[2]، ششو فرار میکند. اما قراپاپاق دیگر از حملهها و غارت عشایر میآسایند. ترکاون عزادار میشود و براستی گویا ارس خان آخرین مرد نامی ترکاون بوده و پس از او ترکاونها هرگز نتوانستند رئیس مشخص و واحدی داشته باشند. البته این جنگ تنها کار او نبود، سابقه رزمی و مردم داری و نیز عبادت او نیکو بوده است. حاج شیخ به حسن خلق و دقت در نماز خوانی او گواهی میداد و تایید میکرد.
نقشه سولدوز-نقده- قاراپاپاق
تراژدی ارس خان پس از عبور جیلوها از سلدوز به طرف بیجار و قبل از تشکیل «انجمن» که در صفحات بعد شرح داده میشود، اتفاق افتاده و یکی از عوامل رنجش مردم از خانها گردید و صداقت آنان را زیر سئوال برد، زیرا مردم از ته دل به ارس خان علاقمند بودند و قتل او را معلول سهل انگاری سران ایل میدانستند، تاسیس کنندگان انجمن از این ماجرا به نفع خودشان بهره برداری تبلیغاتی میکردند و بیش از پیش سران و خوانین ایل را مقصر جلوه میدادند.
[1]. قیر: آغ: سفید، به تقلید از داستان قدیمی، نام اسب معروف ارس خان بوده است.
[2]. ذی حجه 1336 مطابق مهر ماه 1297.