سولدوز

سولدوز

تاریخ ایل قاراپاپاق و سولدوز
سولدوز

سولدوز

تاریخ ایل قاراپاپاق و سولدوز

قره‌پاپاق در آواجیق

شیوع نام «قاراپاپاق» و چنین نام گذاری توسط ساکنین ترکیه، سخت مطلوب نایب السلطنه می‌شود و لذا می‌بینیم به هنگام اصدار اولین فرمان در آواجیق به اردوی بزرگ مذکور، آن مردم را «قراپاپاق» نامیده است و دیگر یادی از بزچلو نکرده است این موضوع مؤید مورد دوم از مواردی است که به عنوان عوامل کوچ این مردم، بیان گردید.  

 

عباس میرزا برای اینکه کلمه بزچلو را کاملاً از ذهن این مردم بزداید که دیگر (باصطلاح) فیلشان یاد هندوستان بزچلو را نکند. تا مبادا عشق حوالی دریاچه وان کرده و مشکلی به وجود آورند. (و یا به عشق قوم و خویشان قدیمی در جنوب شرقی به سمت مرکز ایران بروند و سنگر مورد نظر عباس میرزا در جنوب دریاچه ارومیه خالی بماند). سخت به عنوان و نام «قاراپاپاق» می‌چسبد.

 

قره پاپاق (که تلفظ صحیح آن بر اساس قواعد ترکی قاراپاپاق است) در آواجیق خوی منتظر فرمان نهائی نایب السلطنه می‌شوند، که طول این انتظار روشن نیست. عباس میرزا میان آمار جمعیتی این اردو و سرزمینی که در نظر دارد به آنان واگذار کند، یک محاسبه سر انگشتی نموده و برآورد می‌نماید و در نتیجه مشاهده می‌کند، سرزمین مذکور گنجایش این مردم را ندارد.[1] 

 

ابتدا عده‌ای از آنان که عشق صحرای ترکمن را به سر داشتند به اجازة حرکت به سمت آن دیار نایل می‌شوند، لیکن بدین شرط که در منطقه گلوگاه مازندران ساکن شوند و پیشتر نروند. گویا این عده بیشتر از صد خانوار نبوده‌اند که هنوز هم پیر مردهایشان عنوان قره پاپاق را بیاد دارند.[2] 

 

قاراپاپاقها معتقدند که بخشی از ایل‌شان در منطقة آواجیق مانده است اما تحقیقات نشان می‌دهد که بخش مزبور همان است که به طرف مازندران رفته‌اند.

 

و بالاخره حدود 2100 خانوار با جمعیتی افزون بر 25000 نفر به سوی سرزمین «سولودوز» یا «سللی دوز» روان می‌شوند.

 

در متن فرمان کتبی عباس میرزا که نسخه‌ای از آن در دست است (لیکن بدلیل فرسودگی، کلمات زیادی از آن خوانا نیست) آمده است:

 

عالیجاه رفیع..... و رشادت پناه، اخلاص و صداقت..... زبدة الخوانین العظام نقی خان بزچلو..... که عریضه اخلاص ترجمه عالیجاه..... واصل پیشگاه باهر النور شده مسطورات آن به عرض.... رسید...... ان شاء الله امروزها که خوی تخلیه خواهد شد..... که عالیجاه با تمامی ایلات از راه بند ماهی و قطور عزیمت طرف سلماس نمایند بعداً در هر مورد مراحم کامله خواهد شد و قرار.... در باب..... و سایر امور خواهیم داد، در باب قروض خودش..... کرده بود که مبلغ ششصد تومان از آقایان، آقا محمد حسین و سایرین دریافت داشته است. محض رحمت درباره.....آقایان مشار الیه مقرر داشتیم، علاوه بر سیصد تومان مرحمتی سابق سیصد تومان دیگر...... کند و با..... و محسوب دارد......

 

.... تحریراً فی شهر ربیع الاول سنه....

 

توضیحات:

 

1ـ در این سند که قسمت‌های مهم آن قابل خواندن است رائحه‌ای از پنهان کاری مشاهده می‌شود دستور می‌دهد که چون قرار است منطقه خوی (آواجیق) از اردو و حضور عشایر تخلیه شود پس باید نقی خان نیز ایلش را از راه بند ماهی و قطور به «طرف سلماس» حرکت دهد.

 

قابل توجه است، نمی‌گوید «به سلماس»، می‌گوید «به طرف سلماس» و دو چیز را مجهول می‌گذارد:

 

الف: آیا سلماس محل سکونت و ماندن این ایل است؟

 

ب: اگر سلماس به عنوان محل سکونت تعیین نمی‌شود، پس مقصد نهائی کجاست؟

 

می دانیم که رسم و سنت دربار تبریز (و نیز تهران) بر این بوده است که هر حکم و فرمان صادره از اینگونه ابهامات خالی باشد و رسم و آئین همه دنیا در این قبیل موارد نیز، چنین بوده و هست این ابهامات عجیب برای چیست؟

 

شاید بتوان گفت که ولیعهد سعی می‌کرده به نوعی ایل قره پاپاق را به سلدوز نزدیک کند و شرایط را طوری پیش آورد که آنان در مقابل عمل انجام شده، ناچار به پذیرفتن جای خطرناک و بی امنیت نیزار و باتلاقهای سولدوز گردند و به همین دلیل از ذکر نام مقصد اصلی خودداری نموده است و ایل را به طور بلاتکلیف به حرکت به طرف سلماس مامور می‌نماید.

 

2ـ جمله «قرار است این روزها خوی تخلیه شود» نشان می‌دهد که باصطلاح دست طرف را در پوست گردو می‌گذارد، این نیز تاییدی است بر موضوع فوق.

 

3ـ تصریح می‌کند که بعضی از مسائل در آینده، متعاقب این فرمان روشن و معین خواهد شد. شاید کلمه‌ای که در این قسمت قابل خواندن نیست لفظ «مسکن» یا «منطقه سکونت» باشد.

 

4ـ نایب السلطنه بدهی‌های نقی خان را می‌دهد و او را به مواهب آینده امیدوار می‌کند.

 

5ـ تاریخ این سند از نظر «ماه» روشن است ولی «سال» آن معین نیست به جای تاریخ اصلی با خطی غیر از خط متن، که تفاوت میان آن دو کاملاً روشن است رقم 1244 نوشته شده گویا شخصی بعدها بر اساس ظن و محتویات ذهنی خود رقم مذکور را در ذیل سند درج کرده است.

 

وانگهی خواهیم دید که سند دیگری که عبارت «در این وقت که محال سلدوز را برای نشیمن عموم ایالات و عشایر قره پاپاق معین فرمودیم» در آن آمده، تاریخ تحریر آن 1240 ثبت شده است پس نمی‌توان تاریخ فرمان حرکت که در آواجیق صادر شده، سال 1244 باشد. گویا همین رقم جعلی باعث شده که بعضی‌ها گمان کنند ایل قره پاپاق پس از دوره دوم جنگ با روس و پس از عهد نامه ترکمن چای، آمده‌اند. و نیز می‌توان گفت همین رقم جعلی موجب شده که مرحوم نقی (قلی) خان بزچلو در این اواخر، در یاد داشتهایش تاریخ آمدن قره پاپاق به سلدوز، را سال 45 بنویسد.[3] 

 

6ـ این فرمان در ماه ربیع الاول صادر شده و ایل در ماه جمادی الاولی وارد سلدوز شده است و هر دو در سال 1237 بوده که در زمان طی طریق و نیز ماندن در حوالی سلماس بیش از دو ماه و نیم نبوده است.

 



[1]. توضیح داده خواهد شد که در آن زمان بیشتر این سرزمین زیر آبهای باتلاق و نیزارها قرار داشت.

 

[2]. در سال 1345 هجری شمسی، چند تن از پیرمردهای گلوگاه با آقای دانشپایه که برای تبلیغ به آن شهر اعزام شده بود آشنا می‌شوند.

 

[3]. بعداً توضیح داده می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد