سولدوز

سولدوز

تاریخ ایل قاراپاپاق و سولدوز
سولدوز

سولدوز

تاریخ ایل قاراپاپاق و سولدوز

اوژن اوبن سفیر فرانسه در میان قاراپاپاق

اوژن اوبن در کتاب «ایران امروز سال ۱۹۰۶ میلادی می‌نویسد: «بعد از عبور از تنگه «کمرقایا» و روستای «شیخ احمد»، منطقه سلدوز آغاز می‌گردد. کمی پایین‌تر، برکه مدوری قراردارد که از حرارت تابش آفتاب تابستان خشک شده است. مالک این روستا، اسدخان سرهنگ، [پدر مرحوم قلی‌خان سارال چیانه، ساکن عجملو] به همراه سوارانش، تا گردنه به پیشواز ما آمده است. او با اشاره، زمین‌های روستایش را نشان داده و می‌گوید: تمامی این روستا به جنابعالی تعلق دارد و اینجانب شش دانگ آن را به رسم «پیشکش» حضور مبارک تقدیم می‌کنم.   

 

به فاصله سی کیلومتر از «دیزج» (محال دول) روستای «محمدیار» واقع شده است. از همه روستاهای دشت مجاور، سوارانی به اینجا آمده‌اند. نمدهای باریک و دراز، روی کفل اسب‌ها را پوشانده و منگوله‌های ابریشمی به پهلوی زینها آویزان است. به سینه اسبان نیز رشته‌های چرمی انداخته‌اند. رکاب‌های بزرگ نقره کوب، کمربندها و لباس‌هایی با رنگ‌های تند. سواران عمامه‌هایی دورکلاه‌های نوک تیز پیچیده و از روی موهای بلند بر سر گذاشته‌اند. و فرق میانی، زلف سر را درست به دو قسمت تقسیم می‌کند. پارچه‌های لطیف و مجزای آستین جامه‌ها، در برابر باد، دائماً در حال تموج و حرکت است. رؤسای ایل که در پیشاپیش آنان، فراشها مجهز به چوب دستی‌های نقره‌ای حرکت می‌کنند، از راه می‌رسند.

ایل «قره‌پاپاخ» دره «گادار چائی» را که رود جاری در آن از سوی جنوب به دریاچه می‌ریزد، در تصرف خود دارند. «سلدوز» که اسم این منطقه است، اسم قبیله‌ای مغولی بود که اکنون دیگر اثری از آنان برجای نمانده است.[قوم سلدوز مغولی امروز بخش عمده‌ای از علویان ترکیه هستند.] کسانی که این منطقه را به اشغال خود درآورده‌اند، در گذشته به نام «بوزچالو» نامیده می‌شدند. آنها به یک قبیلة ترک، که هم اکنون در حول و حوش همدان استقرار یافته‌اند،تعلق دارند. شاه عباس آنان را متفرق ساخت و عده‌ای را میان تفلیس و آقستافا اسکان داد. اعقاب آنان بعد از غلبه روسها بر آن مناطق، از جلوی آنان گریخته [قاراپاپاق در فاصله دو جنگ ایران و روس در دوره مداهنه، به درخواست عباس میرزا از ناحیه ایروان آمده و مسئله «گریختن» صحیح نیست] و خود را به نزدیکی «وان» رساندند و در این محل اقامت جدید، به اسم «قره‌پاپاخ» (یعنی کلاه سیاه) شهرت یافتند. بعد از عقد قرارداد صلح ترکمان چای، عباس میرزا منطقه سلدوز را به آنان واگذار نمود. در آخرین کوچ، «نقی خان» ایلخانی قبیله بود. یکی از برادر زاده‌های وی به نام «نجفقلی خان» امیرتومان[باز اوژن اوبن اشتباه کرده است؛ نجفقلی خان امیر تومان از اولاد خودِ نقی خان است] هم اکنون رئیس موروثی ایل به شمار می‌رود. [نظر به این که اوژن اوبن گزارشی از ملاقات خود با امیر تومان نمی‌دهد، معلوم است که نجفقلی خان امیرتومان هیچ اعتنایی به او نکرده است]

 حاج نجفقلی خان امیرتومان و سران ایل قاراپاپاق

اما والی آذربایجان، که علاقمند است اینگونه خود مختاری‌های خطرناک را از میان بردارد، با دادن عنوان حاکم به یکی از اعضای دیگر این طایفه، موسوم به «حسنعلی خان میرپنج»، در واقع قدرت اصلی را به شخص اخیرالذکر تفویض کرده است.[حسن خان هرگز حاکم نبوده بلکه مدتی کوتاه سمت امیرتومانی داشته است] با وجود این، سازمان و سلسله مراتب ایلی هنوز دست نخورده در جای خود محفوظ است. هر کدام از دسته‌های هفت‌گانه ایل، «سر دسته»ای دارند. «نقده» که دهستان بزرگ ششصد خانه‌ای است، مرکز منطقه به شمار می‌رود. [در زمان مسافرت اوژن اوبن (1906 میلادی ـ 1285 شمسی) راهدهنه مرکز اداری سلدوز بوده حتی در زمان رضاشاه اولین مرکز جمعیت شیر و خورشید، بیمارستان، تلگرافخانه و… در راهدهنه مستقر بودند. و هنگام تأسیس اولین ژاندارمری به فرماندهی «سروان میرزا عرب» مقرآن در راهدهنه بود.] «قره‌پاپاخ»ها پنج هزار خانوار و همه آنان شیعه هستند. آنها نوعی سادات خاص هم دارند که به «اولاد سید علی مرحوم» معروف‌اند و در هر جابجایی و کوچ‌های مختلف همواره همراه این ایل بوده‌اند. علاوه بر هفت دستة مذکور در فوق، عده‌ای از بازماندگان افشارها، ارمنی‌ها، کلدانیها و یهودی‌ها نیز با افراد ایل «قره‌پاپاخ» در هم آمیخته و در یکصد و بیست دهکدة این منطقه زندگی می‌کنند. [هیچ وقت مسیحیان سلدوز بیش از 50 خانوار نبوده‌اند که در نقده، راهدهنه و محمدیار ساکن بودند]ضمناً یک هزار خانوار نیز از «وان» آمده‌اند تا در خاک ایران، از زمین‌های «قره‌پاپاخ»ها، سهمی برای خود دست و پا کنند. ولی مذهب آنها سنی است.[مراد او همان طایفه «قزاق» است. قزاق‌ها در زمان عبور اوژن اوبن از سلدوز فقط چهار روستای آباد داشته‌اند. طایفه قزاق که خود منشعب از ایل بزرگ بزچلو نمی باشد در ابتدا سنی بودند اما پس از ورود به محال سولدوز آنها نیز در اثر یکجا نشینی و معاشرت با طوایف دیگر قاراپاپاق به مذهب شیعه گرویدند.]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد