با یک چوب دستی کوچک به حلبی خالی لمپه (نفت) می کوبم. انعکاس صدای برخاسته، در سکوت بعد از ظهر باغ، پرندگان را فراری می دهد. من حضور خودم را با صدای بلندی نشان می دهم که مبادا گروهی از بچه های تخس بازیگوش وارد باغ شده و یا حیواناتی را که به چرا آورده اند وارد باغ و بستان شده و محصولات را از بین ببرند.همین طور که با چوبدستی به حلبی می کوبم صدایم را با ضربه های برخاسته هماهنگ می کنم:
ادامه مطلب ...علی خان، فرزند محمدقاسم خان والی و وی نیز فرزند دوستعلی خان معیرالممالک، در سال ۱۲۶۲ هجری قمری درتهران به دنیا آمد. پس از درگذشت پدر (۱۲۸۹ هجری قمری) در سال ۱۲۹۶ هجری قمری صاحب دیوان از حکومت آذربایجان معزول گردید و علی خان همراه گروهی با ولیعهد مأمور آذربایجان شد و در این مأموریت به حکومت مراغه منصوب گشت.[۳] علی خان عکاسی را در مسیر مراغه شروع نمود و تصاویری زیبا نیز از دارالحکومه و رجال مراغه به صفحات آغازین آلبوم خود افزود.
ادامه مطلب ...حاج نجفقلی خان امیر تومان رئیس ایل قاراپاپاق و فرمانفرما
ادامه مطلب ...(قاچاقاچ ـ اسماعیل آغالیخ ـ اسماعیل آغا قاچاقاچی)
اسماعیل سیمیتقو ـ سیمتکو، سمکو، نیز ضبط شده ـ از سران ایل «شکاک» ساکن «چهریق» در غرب سلماس، نام پدرش «محمد آغا» و نام برادر بزرگش «جعفر آغا» بود، پدرش یکی دو بار یاغی شده بود، جعفر آغا نیز یک بار یاغی شد و سپس تسلیم گردید، در این ایام او را به دربار ولیعهد (محمد علی شاه) در تبریز احضار کردند مامور ابلاغ احضاریه «قرنی آغا مامش» و «خسرو خان قره پاپاق» بودند و این از عجایب حوادث است که بر سر قره پاپاق میآید، زیرا دربار تبریز به جای اینکه احضاریه را توسط حکومت ارومیه خصوصاً سلماس ارسال نماید، رئیس قاراپاپاق را به این ماجرا میکشاند. جعفر آغا برای حصول اطمینان، تامین میخواهد، میگوید: من به چه دلیل مطمئن شوم که ولیعهد حکم اعدام مرا نمیدهد؟
ادامه مطلب ...
در جنوب غربی دریاچه ارومیه دشت حاصل خیز سولدوز قرار دارد. این جلگه که به سبب ویژگی طبیعی اش «سلدوز» نامیده می شود، هنگام ورود ایل قاراپاپاق در میانه قرن سیزدهم هجری، سرزمینی بکر و پوشیده از نیزارهای وسیع بود. پهن دشت جلگه سرسبز سولدوز با رودخانه با طراوت و گوارای گادار آبیاری می شود.
ادامه مطلب ...تاریخ گرانی محال سلدوز سنه 1336 (هجری قمری): بار گندم صد و چهل و پنج تومان، و 6 ریال، پوط سبزه 6 تومان و 4 ریال، پوط برنچ گرده 17 تومان و 6 ریال، پوط برنج صدری 40 تومان، قند 20 تومان، چای گروانکه 11 تومان، چیت زرعی 25 ریال.
توضیحات: در حقیقت سال 1298 شمسی سال قحطی است که در 13 آبان همان سال، سال 1336 قمری به اتمام رسیده و از نو سال 1337 قمری شروع میشود.
ادامه مطلب ...روسها در جنگ جهانی اول ارومیه و سپس سلدوز را با تاخیر اشغال کردند، زیرا سلدوز قبلاً در اشغال عثمانی ها بود. روسها پس از آنکه خط آهن خود را از جلفا به تبریز و نیز از جلفا به بندر شرفخانه کشیدند، شبانه بندر حیدر آباد را گرفته و به عثمانیها حمله کردند، در پایان جنگ هنگامی که روسها ارومیه را تخلیه میکردند اسلحه و مهمات زیادی به ارامنه و جیلوها میدهند، حتی بندرهای غربی و جنوب غربی دریاچه از آنجمله بندر حیدر آباد را شبانه به آنان تحویل داده و میروند.
ادامه مطلب ...ارس خان، خان ترکاون
در صفحات بعدی خواهیم دید که در سال 1336 قمری نیز مانند سال 1326 اوضاع اجتماعی قاراپاپاق از نظر اداری متزلزل بوده از طرفی خسروخان خود را حاکم رسمی میدانست و از طرفی دیگر رضا قلی خان رشید السلطنه خود را محق حکومت میخواند و در این میان اوضاع تبریز نیز روشن نبود، حکومت تبریز گاه رنگ غلیظ انقلابی و گاه رنگ و بوی سازشکاری به خود میگرفت و گاهی هم بلا تکلیف و تقریباً هیچ کاره میگردید. و جریانهای مردمی بشکل حزب و فرقه و گروه بی اعتنا به حکومت به رتق و فتق امور میپرداختند.
ادامه مطلب ...روستای راهدانه 1340
در اوایل قرن یازدهم، شاه عباس طوایفی از ایل بوزچلو را به نواحی میان تفلیس و آقستاقا و سرحد گرجستان انتقال داد. در زمان فتحعلیشاه رئیس این طایفه، نقیبیگ یا نقیخان بوزچلو بود که عباس میرزا را در جنگ با روسها همراهی کرد و دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد.
این گروه از طوایف بوزچلو پیش از اتمام جنگهای دوم ایران و روسیه و انعقاد قرارداد ترکمنچای، از حدود ایروان به آناطولی وارد شدند و پس از چندی به ایران آمدند و به دستور عباس میرزا، در ناحیه بزرگ و آباد سولدوز استقرار یافتند. در زمان حرکت این طوایف از بوزچلوها به سبب تن پوش محلی گرجی و بر سر داشتن کلاه سیاه در میان مردم نواحی شوراگل و وان عثمانی به قاراپاپاق معروف شدند.
طوائف ایل قاراپاپاق: چاخرلو، آلواشلی، جان احمدلو، شمس الدینلی، سارال، ترکاون و عربلو هستند. قاراپاپاق ها و هم چنین دیگر گروههای تشکیل دهنده اهالی سولدوز از جمله قزاق ها ترک زبان و شیعه هستند.
ادامه مطلب ...سبک نگارش این کتاب بر اساس آنچه یاد داشت و تنظیم اسناد و مدارک ایجاب میکرد، استوار است و روشن است که هر گونه تغییر در این سبک بر جریان سخن و روح کتاب لطمه وارد میکرد. و از جانب دیگر در چنین نوشتهای که سرگذشت و روال زیستی یک ایل آمده است، ضرورت پرداختن به آداب و سنن و حتی جزئیات زندگی ایل مورد بحث، احساس میشود.