سولدوز

سولدوز

تاریخ ایل قاراپاپاق و سولدوز
سولدوز

سولدوز

تاریخ ایل قاراپاپاق و سولدوز

باپیر آقا میرپنج قره پاپاق


یوسف ضیاء مردی دقیق و سختگیر و مجری بتمام معنی بود به تنهائی به همه امور حقوقی و قضائی و اداری کلیه عثمانیها و مردم بومی رسیدگی می‌کرد، با اینکه مردم قره پاپاق به سفارش روحانیون و رؤسای خودشان هیچ کاری با حکومت عثمانی نداشتند با اینهمه بعضی سودجویان فرصت طلب به محکمه‌های آنها مراجعه می‌کردند. 

 

روزی یک شخص بومی از فرد بومی دیگری شکایت می‌کند، یوسف ضیاء برای جلب مدعی علیه مامورانی به قریه «حسنلو» مرکز عشیره جان احمدلوی قراپاپاق می‌فرستد، شخص مدعی علیه به خانه میر پنج پناهنده می‌شود.  

میر پنج که نام اصلی اش محمد علی و لقبش باپیر (ابوپیر) بوده به ماموران می‌گوید: به حاکم بگوئید فردا خودم شخصاً طرف را به حضور او خواهم آورد.

ماموران نمی‌پذیرند و با خشونت به میر پنج توهین کرده سماجت نشان می‌دهند. میر پنج دستور می‌دهد آنان را از قریه بیرون کنند. به آنان می‌گوید به فرمانده تان بگوئید اینجا ایران است و من شما را به رسمیت نمی‌شناسم، شاکی و متشاکی را فردا به ارومیه می‌فرستم تا حکومت قانونی به شکایت‌شان رسیدگی کند.

فردای آن روز گروهی عسگر قاطر سوار جهت دستگیری میر پنچ به حسنلو می‌روند او نیز سنگر می‌گیرد 24 ساعت جنگ ادامه پیدا می‌کند یکی از پسران میر پنج و یکی از افراد تحت فرماندهی او کشته و سه نفر مجروح می‌شود، آخرین نیروی مددی عثمانی توپخانه‌ای با خود آورده و در بالای تپه معروف حسنلو مستقر می‌کنند. مردم قریه که چنین می‌بینند از میر پنج خواهش می‌کنند که تسلیم شود و قریه را به باد هلاک نسپارد.

میر پنج را سوار قاطر کرده به نقدای (نوجه ده ـ نقده) می‌برند و یوسف ضیاء مرعوب وی می‌شود و او همچنان پای شعار خویش می‌ایستد «من شما را به رسمیت نمی‌شناسم و محاکمه پس نمی‌دهم» یوسف ضیاء که مرد حقوقمند و دانا بود معنای حرف او را می‌فهمد مسئله را از مسئولیت خود خارج دانسته (یا بر پایه هر سیاست دیگر) او را به پسوه مقر میر آلا می‌فرستد و از آنجا نیز به «موصل» ـ به قول بعضی ها: اربیل ـ که مرکز استان عثمانیها بوده می‌فرستند (1328 ه. ق.). بالاخره باپیرآقا همچنان به شعار خویش می‌چسبد و پس از 20 ماه ـ از ذی قعده 1328 تا رجب 1330 ـ به حسنلو باز می‌گردد.

باپیر آقا عامل رهائی خود را تنها دفاعیات حقوقی خود می‌داند اما نجفقلی خان تلگرافها و نامه هائی را که به «باب عالی» عثمانی ارسال کرده، موجب رهائی او می‌داند.

حقیقت این است در کنار دو عامل فوق تحولات روابط تهران، استانبول عامل اصلی این امر بوده است بطوری که مسئله بطور کلی با تعیین خطوط مرزی در قراردادی که آخرین قرار داد قاجار با عثمانیان بوده و نماینده انگلیس نیز حضور داشته، عثمانیان از مناطق مذکور خارج می‌شوند (1331).

منبع: کتاب ایل قاراپاپاق. به کوشش: مهدی رضوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد